کد مطلب:41799 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

دوستی خدا و رسول











1- (فتح یكی از قلعه های خیبر دشوار شد. رسول خدا (ص) به ترتیب ابوبكر و عمر را برای فتح آن فرستاد. اما فتح قلعه صورت نگرفت و هر بار پرچم اسلام شكست خورده بازگشت)[1] .... عمر شكست خود را به یارانش نسبت می داد و آنها را ترسو می خواند و یاران وی نیز او را ترسو می خواندند.رسول خدا (ص) فرمود: فردا همین پرچم را به مردی خواهم سپرد كه خدا به دست وی فتح را به انجام رساند، او هرگز فرار نمی كند، مردی است كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست می دارند.

بامداد روز بعد فرمود: علی را نزد من بخوانید.

گفتند: او چندان به درد چشم مبتلا گشته است كه قادر نیست دیده بگشاید!فرمود:علی را نزد من آورید. (به هر سختی بود مرا نزد وی بردند و من) در برابر او ایستادم. سپس حضرت با آب دهان خود درد چشمم را معالجه كرد و اینچنین برایم دعا كرد: پروردگارا! (سوزش و سختی) گرما و سرما را از او برطرف كن.

به بركت دعای آن حضرت، تا این ساعت رنج گرما و سرما از من برطرف شده است.

[صفحه 388]

پرچم را به دست گرفتم و بر قلعه مستحكم یهود یورش بردم و خدای متعال آنان را شكست داد و فتح و پیروزی را با دست من نصیب مسلمین فرمود....

2- در جنگ خیبر 25 جراحت برداشتم. با همان وضع نزد پیامبر خدا(ص) آمدم. آن حضرت همین كه مرا به آن حال دید، گریست. سپس مقداری از اشك دیدگانش برگرفت و بر زخمهایم مالید كه در جا آرام گرفت و از سوزش و درد راحت شدم.1- قال علی (ع) یوم الشوری: نشدتكم بالله هل فیكم احد قال له رسول الله حین رجع عمر یجبن اصحابه و یجبنونه قد رد رایه رسول الله (ص) منهزما فقال رسول الله.لا عطین الرایه غدا رجلا لیس بفرار، یحبه الله و رسوله و یحب الله و رسوله لایرجع حتی یفتح الله علیه.

فلما اصبح قال: ادعوا لی علیا فقالوا یا رسول الله (ص) هو رمد ما یطرف فقال:جیونی به فلما قمت بین یدیه تفل فی عینی و قال: اللهم اذهب عنه احر و البرد فاذهب الله عنی الحر و البرد الی ساعتی هذه، فاخذت الرایه و هزم الله المشركین و اظفرنی بهم....[2] .

2- جرحت فی خیبر خمسا و عشرین جراحه فجئت الی النبی فلما رای مابی بكی و اخذ من دموع عینیه، فجهلها علی الجراحات، فاسترحت من ساعتی.[3] .

[صفحه 389]



صفحه 388، 389.





    1. تاریخ پیامبر اسلام، ص 504 به نقل از ابن اسحاق و ابن اثیر و ابن حزم.
    2. بحار، ج 21، ص 20؛ خصال، ص 659.
    3. اثبات الهداه، ج 1، ص 276، ح 133؛ احقاق الحق، ج 8، ص 33.